پنج دلیل اصلی که دختران ازدواج نمی کنند
نوشته شده به وسیله ی mani rahnama در تاریخ 94/3/31:: 12:6 صبح
فکر نکنید با این خط و نشان کشیدنها خودتان را بیارزش کردهاید. اهمیتیکه شما به عزیزانتان و شرایطی که دارید میدهید، میتواند ارزش شما رادر نظر او چند برابر کند.
بسیاری از دلایل این افراد برای « نه » گفتن به فرصتهایشان، تنهااز عادتها یا ترسهایی ناشی میشود که از وجودشان بیرون نمیرود.اگر شما هم به دلیلهای مشابه به ازدواج فکر نمیکنید،
بهتر است یکبار دیگر به زندگیتان و انتظاری که ازآیندهتان دارید نگاه کنید و با دلایل منطقیتر در این مورد تصمیمبگیرید.
زیاد از حد عشق کارید؟
شاید شما آنقدر غرق مناسبات شغلیتان شدهاید که نمیتوانید فکری اساسیبرای زندگی عاطفیتان کنید.
ممکن است فکر کنید هیچ چیز در دنیا شما را به اندازهپیشرفت کاری راضی نمیکند و البته احتمالا آنقدر غرق این تفکرشدهاید، که حتی فکر تغییر هم در سرتان چرخ نمیزند. نگاهی بهمحیط کارتان بیندازید. افرادی که مثل شما عشق کارند کم نیستند.
کسانی که حتی در چهارمین و پنجمین دهه زندگیشان، تنهابا پروندههای روی میزشان زندگی میکنند. حالا کمی دقیقتر بهآنها نگاه کنید. آیا واقعا این افراد خوشبخت و راضی هستند؟
راه حل
شمایی که کارتان همه زندگیتان بوده، قرار نیست یک شبه خانهنشینشوید. پس باید مردی را انتخاب کنید که توان پذیرشمحدودیتهای شما را داشته باشد. او باید با نوع کار شما و شرایطی کهدارید آشنایی داشته باشد تا بتواند تصویر دقیقی نسبت به مشکلاتاحتمالی که در این مسیر پیش میآید را در ذهنش شکل دهد.
اگر نمیخواهید که در میانه راه هم خودتان و هم او را ناامید کنیدپس سعی کنید تصویری دقیق از اهداف و شرایطتان را برایخواستگارتان شکل دهید و قبل از هر تصمیمی، ببینید که چقدراهدافتان در یک راستا هستند و تا چه حد میتوانید با محدودیتهاییکدیگر کنار بیایید.
البته این تمام ماجرا نیست. شما نمیتوانید بدون هیچ تغییریپیش بروید و تنها انتظار داشتهباشید که همسر آیندهتان شما را درککند. شما باید بپذیرید که بعد از ازدواج، شرایط کاریتان هم شکلدیگری بهخود میگیرد و شما دیگر نمیتوانید تمام لحظههایزندگیتان را با پروندههای کاریتان بگذرانید.
استانداردهای غیر قابل عبوری دارید؟
شاید معیارهای سفت و سخت شما در مورد همسر آیندهتان دلیل این تنهاییباشد؛ حق هم دارید. پای یک عمر زندگی در میان است ونمیخواهید که بیگدار به آب بزنید.
احتمالا شما با دیدن مردهای اطرافتان و همسر دوستانتان فوراایرادهایشان را میبینید و در دلتان میگویید اگر من بودم، بامردی که این ویژگی را داشته باشد ازدواج نمیکردم و از آنجا کهخواستگارهایتان هم یکی از مردهای همین کره خاکی هستند و از همیندسته عیب و نقصها را در خود دارند،
پس شما نمیتوانید دلتان را راضی کنید و به مردی کهچنین عیبهایی داشته باشد « بله » بگویید. از آنجایی کهخودتان سالها در مورد ازدواجهای دیگران قضاوت کردهاید، احتمالادر دلتان میگویید، مردم در مورد انتخاب من چهمیگویند... .
راه حل
وقتی پای یک عمر زندگی در میان است، قطعا نمیتوانید به مردیکه هیچ کدام از معیارهایتان را ندارد « بله » بگویید. اماقبل از اینکه با این قضاوت تنهایی را به جان بخرید، نگاهی بهخودتان و معیارهایتان بیندازید.
در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ایرادهای خودتان را ببینید. آیا شمایک فرد بیعیب و نقصید که به
دنبال یک مرد بیعیب و نقص هستید؟
در درجه دوم، باید فهرستی از این معیارها که عمری شما را تنهانگهداشته است بنویسید. آنها را به ترتیب اهمیت فهرست کنید.
حالا دوباره مرورشان کنید، از کدام ویژگیهایی که نوشتهایدمیتوانید بگذرید و کدامشان غیرقابل چشمپوشی هستند.حالا که این فهرست را پاکسازی کردید، نگاهی بهگزینههایی که برای ازدواج دارید بیندازید.
شاید یکی از این افراد، چند نمونه از این ویژگیهایمنفی را داشته باشد اما این ویژگیها ممکن است جزء اصلی شخصیت اونباشد. اگر این خصوصیات در او کمرنگ هستند و در مقابلخصوصیات بسیار مطلوب دیگری دارد که میتوانید به آنها تکیه کنید،بهتر است کمی بیشتر در مورد این گزینه فکر کنید.
بودن با دوستانتان برای شما کافیاست؟
ازدواج به چشم افرادی که یک لحظه هم بدون دوستانشان زندگینمیکنند، یعنی محدودیت. این افراد گروههای متفاوتی از دوستان رادر کنار خود دارند و برایشان تنهایی معنایی ندارد. آنها نمیتوانندبپذیرند که بعد از ازدواج، باید دور خیلی از این لحظهها را خطبکشند.
دوستان نزدیک و صمیمی، نمیگذارند که این افراد هیچ خلأعاطفیای را در زندگیشان احساس کنند و به همین دلیل خود را واردزندگیای بکنند که باعث میشود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.
راه حل
اگر شما در گروه این افراد هستید، ازدواج برایتان تصمیمسختی است.
اما بهتر است بهجای این سختگیری، چند قدم جلوتر را همببینید و به آینده نگاه کنید. این دوستان صمیمی تا کجا با شماپیش میآیند؟
تجربه دیگران میگوید، احتمالا آنها هم یکی یکی ازدواجمیکنند و این گروههای سرشار از صمیمیت هم روز به روز کوچکترمیشوند. اگر مراقب نباشید، این ماجرا خیلی زود از شما یک فردهمیشه تنها میسازد.
فردی که در گروه متاهلها احساس خوشبختی نمیکند و البته دیگردوستانی ندارد که هر لحظه برای بودن در کنار او حاضر باشند.گذشته از این، ازدواج قرار نیست به معنای از دست دادن دوستان وتنها شدنتان باشد.
شما میتوانید با کسی ازدواج کنید که از بودن در کنار گروهدوستانتان هم لذت ببرد و بعد از شکل دادن زندگیتان، باپذیرش محدودیتهایی که یک زندگی متاهلی دارد، تلاش کنید تااز این دوستان هم فاصله نگیرید.
به دنبال موقعیتهای بهترید؟
فکر میکنید که « بله » گفتن به یک گزینه، یعنی « نه »گفتن به باقی گزینهها و به همین دلیل نمیتوانید خودتان رابرای تصمیمگرفتن راضی کنید؟ شاید گمان میکنید همیشه فرصتهایبهتری در مقابلتان قرار خواهند داشت و لیاقت شما بیشتر از مواردی استکه تا امروز به شما پیشنهاد شده.
اگر شما گرفتار چنین تفکراتی هستید، احتمالانمیتوانید به گزینههایی که تا چند وقت پیش به نظرتانایدهآل میآمدند هم « بله » بگویید و به همین دلیل فرصتهایی کهروزی برایتان آرزو بودهاند را هم رد میکنید.
راهحل
در مورد گزینههای بهتر، نمیتوان حکم قطعی صادر کرد. شاید حق باشما باشد و کسانی شایستهتر از خواستگاران فعلیتان هم روزی به شماپیشنهاد ازدواج دهند. اما نگاهی به خودتان بیندازید؛احتمالا در آن زمان هم شما برای رسیدن یک پیشنهاد بهتر به آنها «نه » میگویید.
فکر بهترین بودن را از سرتان بیرون کنید. سری به همان فهرست اولویتهابزنید و خواستگارتان را با آن اولویتهای اساسی بسنجید. اگرفکر میکنید مهمترین ویژگیهایی که برایتان مطرح بوده را در خوددارد، مته به خشخاش نگذارید.
بپذیرید که بهترینی وجود ندارد و همه افراد ضعفهای خاص خودشان رادارند. ضعفهایی که در همه وجود دارد اما نوعشان از فردی به فرددیگر فرق میکند. پس بهجای این آرمان گرایی، تلاش کنیدسراغ کسی که ویژگیهایش با خط قرمزهای شما هماهنگی ندارد،نروید.
از اینکه کسی واقعیت را بفهمد میترسید؟
ممکن است شما و خانوادهتان، تفاوتهای زیادی داشته باشید. از عقایدشخصیتان گرفته تا سبک زندگی اجتماعی شما که میتواند متفاوتیا حتی متضاد با خانوادهتان باشد.
شمایی که به سن ازدواج رسیدهاید و نسبت به این اتفاق بیمیل هم نیستید،بهخاطر این تفاوتها به خواستگارهایتان « نه » میگویید.
از طرفی کسانیکه خانواده به شما پیشنهاد میکنند، مرد ر?یاهای شمانیستند و از طرف دیگر نمیتوانید مردی که در مقابلش خود را به شکلدیگری معرفی کردهاید را، با خانوادهتان آشنا کنید.
شما گمان میکنید که « بله » گفتن به انتخاب خانوادهتان؛یعنی یک عمر زندگی سرد و «بله» گفتن به خواستگاری کههنوز خانوادهتان را ندیده، یعنی یک زندگی شکست خورده یا جدایی ازهمه عزیزانتان.
راهحل
اشتباه نکنید. ازدواج یک جعبه کامل است که نمیتوانید هیچ کدام ازمحتویاتش را گلچین کنید. خانواده و دوستان شما، خانواده ودوستان او و تمام محدودیتها و شرایطتان در این جعبه قرار میگیرندو اگر بخواهید زندگی موفقی داشته باشید
باید با همه آن شرایط روبهرو شوید. برای شمایی که در موردازدواج بیمیل نیستید، چنین دلیلی نباید مانع بزرگی تلقیشود. کافی است خودتان باشید؛ همانطور که هستید نه آنطور که خانوادهتانمیخواهد. از طرف دیگر، باید پنهان کاری را کناربگذارید.
با خواستگارتان در مورد شرایط خانوادگیتان صحبت کنید وتفاوتها را روشن کنید. به او بگویید که حفظ خانواده و ارتباطتانبرای شما یک اولویت اساسی است و اگر میخواهد که در کنار شماخوشبخت باشد، باید این موضوع را بپذیرد و در کمال احترام با اینتفاوتها کنار بیاید.
فکر نکنید با این خط و نشان کشیدنها خودتان را بیارزش کردهاید. اهمیتیکه شما به عزیزانتان و شرایطی که دارید میدهید، میتواند ارزش شما رادر نظر او چند برابر کند.
شاید روبهرو کردن این 2گروه با هم آسان نباشد اما اگر منطقیپیش بروید و از مسیری مناسب با خانوادهتان وارد مذاکره شوید کهبرایشان قابل پذیرش باشد، میتوانید خیلی زود و با کمترین تنش، بهنتیجه برسید.
کلمات کلیدی :